شهید مسلم اسدی
یادداشتی که پیش رو دارید، یک سال و چند روز قبل از شهادت «مسلم» توسط او در دفترچه یکی از همرزمانش به یادگار، ثبت شده است. جوانی که در زمان نگارش این خطوط تنها بیست و اندی سال دارد و باید در سر آرزوهایی دور و درازی بپروراند، تمام خواسته هایش از خدای خود چنین بیان کرده است. این است ثمره ی درختی که با اشک چشم بر «سیدالشهدا» و حضرت علی اکبر»(صلوات الله علیهما) آبیاری شده باشد:
بسمه تعالی
السلام علیک یا ثارالله
از من خواستن که بنویسم. نمی دانم چه باید بنویسم. تصمیم گرفتم هرچه دلم از خدا می خواهد به روی کاغذ بیاورم. خدایا! شهادت را نمی توان با جبهه آمدن به دست آورد بلکه با اخلاص در عمل به دست می آید. از خدا اخلاص در عمل بدون ریا و کبر و غرور، کینه، حسد و هر چه که مرا از تو دور می کند از من دور کن. خدایا! تو را به قلب پاک و خالص این عزیزان [هم رزمان بسیجی]، قلب مرا به نور ایمان روشن کن و شهادت را نصیب من کن.
مسلم اسدی
از قافله های شهدا جاماندیم
رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم
افسوس که در زمانه دلتنگی
مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم
خدایا قلب ما را به نور ایمانِ این شهدا منور کن